Saturday, April 24, 2010

نقد فیلم آواتار از راجر ایبرت

دیدن آواتار برای من همون حسی رو داشت که در سال 1977 جنگ ستارگان رو دیدم.این هم فیلمی بود که نمیشد روند کار رو حدس بزنی. این فیلم جیمز کامرون هم مثل فیلم تایتانیک به طور بی رحمانه ای دهان همه منتقدین را بست.بار دیگر او با ارائه یک فیلم خارق العاده همه را ساکت کرد.

دست کم هنوز هم در هالیوود کسی پیدا میشه که بدونه چطور 250میلیون دلار رو خرج کنه یا عاقلانه تر بگیم 300میلیون دلار.

آواتار فقط یک تفریح احساسی نیست،گرچه این ویژگی را هم داراست؛این فیلم یک مرزشکنی تکنیکی است.

این فیلم یک پیام کاملا سبز و ضد جنگ دارد.نقشه از قبل تعیین شده این فیلم پیاده کردن یک طرز فکر است.جزئیات دیداری این فیلم آنقدر زیاد است که ارزش بار ها تکرار رادارد.یک زبان جدید را اختراع می کند ناوی مثل فیلم ارباب حلقه ها گرچه خدا را شکر فکر نمی کنم این زبان توسط بشر استفاده شود حتی نو جوانها.این فیلم ستارگان جدیدی را خلق کرد.. این فیلم یک حادثه است از آن دسته فیلمهایی که حس میکنید باید ببینید تا مکالمه را فراموش نکنید.

داستان در سال 2154 اتفاق می افتد و در رابطه با یک ماموریت توسط نیروهای نظامی آمریکا در قمری به اندازه کره زمین که دور ستاره عظیمی می چرخد.این دنیای جدید پانادورا منبع معادنی است که بشر از داشتن آنها در زمین ناامید شده است.پانادورا یک خطر برای کره زمین محسوب نمی شود اما با این حال ما برای فتح آنجا نیروی نظامی اعزام می کنیم.تفنگداران دریایی گانگ هو از تفنگهای اتوماتیک و هاور کرافت های مسلح تند رو استفاده میکنند.این نکته را میتوانید با سیاستهای روز دنیا مقایسه کنید.

لنگرگاههای پانادورا که جنگلهای نجومی است، پر از سکنه است.موجوداتی دارای چشمهای طلایی و غولهای دارای اندام ظریف و درازی است که هر کدام حدود 3.5متر ارتفاع دارند.هوای آنجا برای بشر قابل تنفس نیست و از دید آنها ما موجوداتی کوتوله هستیم.برای فرود آمدن در آن سیاره ما از آواتارهایی استفاده می کنیم که شبیه ناوی ها هستند و آنها را از نظر اورگانیکی رشد داده ایم ولی مغز آنها توسط شبکه ای به سفینه متصل است.در حالی که به عنوان آواتار عمل می کنند اونها می بینند، می شنوند ؛ میترسند؛می چشند و مانند ناوی ها حس میکنندو تمام زبر دستی های فیزیکی را دارا هستند

این ویژگی آخر برای قهرمان در نظر گرفته شده است جیک سولی( سام ورتینگتن)که از ناحیه پا فلج است.او باز سازی شده است چرا که یک تطابق ژنتیکی برای جفت مرده دوقلوی خودش -که یک آواتار خیلی گران برای او ساخته شده بود-محسوب می شود. او میتواند در قالب آواتور راه برود و در ضمن حقوقی که از این راه می گیرد میتواند هزینه سنگین عمل جراحی برای پایش را تامین کند.

از نظر تئوریک هم در خطر نیست چون اگر آواتور مربوط به او نابود شود شکل انسانی وی همچنان دست نخورده باقی میماند.در تئوری جیک، یک سرباز خوب در پانادورا شناخته میشود و پس از اینکه زندگیش توسط نیتیری شجاع (زون سالدانا) نجات داده شد .به ناوی ها میپیوندد. او حقیقت تجاوز را باور و درک میکند. مایلز کریچ (استفان لانگ) به آنها توضیح میدهد که تقریبا تمام گونه های جانوری موجود در آن سیاره مشتاق خوردن او هستند.

ناوی ها در این سیاره به خاطر شناخت خوب از آن سیاره ،زندگی هماهنگ با طبیعت آنجا،و عاقلانه برخورد کردن با سایر مخلوقات آنجا -زنده مانده اند.از این نظر آنها شبیه بومیان قاره آمریکا هستند.

مثل سرخپوستها حیوانهایی را برای سواری رام کرده اند -البته اسب نیستند- ولی موجوداتی شبیه اژدها با دقت پرواز زیاد.صحنه ای که جیک یکی از این حیوانات عظیم را میگیرد یکی از بهترین صحنه های فیلم است.

همانند فیلم جنگ ستارگان و لاتر فیلم آواتار از نسل جدیدی از جلوه های ویژه بهره برده است. کامرون ادعا داشت که امکان پذیر است ولی خیلی ها شک داشتند.اما انجام داد .پانادورا سراسر تصویرهای کامپیوتری است.

ناوی ها توسط تکنیکهای ضبط حرکت مجسم میشوند.آنها شبیه موجودات منحصر به فرد و ترسناکی به نظر میآیند که از پهلو حرکت می کنند.و کامرون به کمک هنرمندانش موفق شده است آنها را موجوداتی آبی پوست با چشمان طلایی و دمی بلند نمایش دهد. وهنوز هم -نعوذ باالله- س.ك..سی .

این فیلم 163 دقیقه ای اصلا طولانی به نظر نمی رسد .پر از ماجراست . داستانهای بشری.به داستانهای ناوی ها هم جداگانه پرداخته شده است.پیچیدگی این سیاره،که یک راز کلی را پرورش میدهد. درگیری نهایی که که در آن جیک به نیروی مقاومت و برضد همرزمان قبلی خود ملحق می شود.جزئیات بسیار دلپذیری مانند موجود پرنده ای که بین حرکت پرهای قاصدک در هوا و حرکت ماهی هشت پا در آب است،مجسم کردن خدایگان.یا حرکتهای حیرت آور ابرهای سیاره.



من همیشه از فیلمهای امروزی که داستان خود را در نقش سوم بیان میدارند ؛ گلایه کرده ام. کامرون هم در اصل چنین کاری کرده است اما در عوض به خوبی در معرفی شخصیتهای خود کار کرده است به طوری که نوع عملکرد و نحوه عملکرد آنها در نبردها واقعا اهمیت دارد.نکاتی مهمتر از یک برد و باخت ساده در مبارزات نهفته است.

کامرون قول داده بود که آواتار درنسل بعدی از تکنولوژی صحنه های سه بعدی نمایش داده شود من در مورد این فرایند بسیار بدبین و مشکوک هستم،یک انحراف غیر لازم از دو بعدی نمایش دادن فیلم است.

دیالوگهای انتخابی کامرون از بهتریتهایی است که من تاکنون دیده ام--و از همه مهمتر خیلی با دقت ازآنها بهره می برد.فیلم از سه بعدی استفاده نمی کند چرا که خودش سه بعدی هست و در ضمن به بعد چهارم هم تجاوز نمی کند.همچنین او در ضعف روش سه بعدی در زمینه تار شدن تصاویر آگاهی دارد.و حتی برای فیلمی که بیشتر در خارج از استادیو ودر جنگل اتفاق می افتدنور کافی وجود دارد.من فیلم را در یک سینمای سه بعدی "آ ام سی ریور ایست" دیده ام و تحت تاثیر قرار گرفته ام.در ترو ایماکس شاید خیلی از این هم بهتر باشد.اگر شانس بیارید تا قبل از فوریه به زحمت بلیط گیر میارید.



خیلی اعصاب لازمه که آدم به عنوان نماینده اسکار ایستاده باشه و خودش رو پادشاه جهان بخونه.

مطمئنا جیمز کامرون دوباره انتخاب شد. او را روی صحنه ی اسکار خواهیم دید.